برگ

واژه های در راه مانده

برگ

واژه های در راه مانده

ما عمیقاً تنهاییم.

آن اول کار تنها بودهایم، آن آخر کار نیز تنها خواهیم ماند.

میان این دو، به سطح است که دورمان شلوغ است؛ به عمق اما، خلوتیِ تارعنکبوتزدهای اطرافمان را گرفته. طوری تنهاییم که آدم از تصورش یخ میکند.

پذیرفتن این عاقبت یک سیلی محکم است؛ زخم به گوشهی دهان میگذارد. خیالش، فکر اینکه آخرش همه به کنارند و تنهاییِ محض نصیبمان میشود، فکرش مهیب است؛ دستپاچه میکند.

آدم را به صرافت هم میاندازد. که کاری کند؛ دست بجنباند؛ برود بگردد؛ ببیند کسی هست که فانی نشود و نیست و نابود نشود و «دود نشود و به هوا نرود» و بماند برایش، در این برهوت؟
برود زمینه
چینی کند. رفاقتی دستوپا کند با تنها کسی که برایش باقی خواهد ماند- نه که در این مهلت جسم، که در عمرِ جان.

مثلاً برود و بیاید و خودی نشان بدهد به آن تنهاکسِ ماندنی. آشناییای شکل بدهد. جلوی چشمش باشد. طوری بشود آن آشنایی که خیال راحت باشد. که هرگاه از وحشت برهوت لرزَش گرفت، بیآدرس و نشانی، آن حیِ باقی، بشناسدش میان آن همه آدمِ بلند و کوتاه و سیاه و سفید.
بقیه
اش نگرانی ندارد؛ خودش بلد است. خودش تنهاترین بوده. قبل از ما و حین ما و بعد از ما؛ غمش هم نبوده.

وای ازآن لحظه، آن آنِ آشنا یافتن در برهوت. که «گریه نمیدهد امان». وای از آغوشِ پناهبردنیِ بعدش، که هول تنهایی را از سر میاندازد؛  لرز تن آدم را، ضرب آن سیلی تنهایی ازلی و ابدی را میگیرد. تمام میشود طنین تکرارشوندهای که یک عمر خوانده بود: تو، تنهایی.

وای از آن بَر، که یک حِصن امن دورت قلاب می‌کند.

آنِ توام. در برم گیر.

 

----------

عنوان و گیومه‌ی آخر از ه. الف. سایه، گیومه‌ی اول بهره ای از ادبیات مارکس.


---------
بیش از سه سال از این متن گذشته و از ناکجا به این بند از خرقانی رسیدم که:

«با خداوندِ خویش آشنا گرد
که غریبی که به شهری فرا رسد که آشنایی دارد یا کسی آن‌جا،
قوی‌دل‌تر بوَد.»

  • ۹۹/۰۴/۲۷
  • صــبورا برگ

نظرات  (۱)

هی اومدم و رفتم و دوباره خوندم...و توی این لحظه فهمیدم فهم این تنهایی مهم ترین درمان تمام نابسامانی ها و آشفتگی هامه...درک ناتوانی و نیازمند بودن تمام آدم ها حتی همه اونهایی که عمیقاً دوستشون دارم و بارها بهم کمک کردند، وادارم می کنه به اون چیزی که درون خودم دارم اعتماد کنم و به اونی که واقعا در هر لحظه ای بالش گسترده ست پناه ببرم. خدا خیرت بده...

پاسخ:
فهم تو از متن، متن خوندنیِ دیگه ای ساخته. من ممنونم. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی