برگ

واژه های در راه مانده

برگ

واژه های در راه مانده

زن نظافتچی، می 2022

شنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۳۰ ب.ظ

     کراچی بودیم، توی موزه ملی پاکستان. ایستاده بودم به تماشای شیوا. شیوا و برهما و باقی خدایان هندو. مجسمه ها و بت‌های تالار هندوئیسم پر بودند از نماد و جزئیات. معنی هر جزء هم توی تابلوی توضیحات کنار مجسمه آمده بود. گفته بود این یکی چهاردست دارد و پادساعتگرد که دنبال کنی دست اول رو به بالاست به این خاطر و دومی گل نیلوفر دارد به آن خاطر؛  دست سوم و چهارم هم یک طور دیگر. من همه را کامل می خواندم و توی مجسمهها پیدایشان می کردم و جزئیات اثر به چشمم میآمد. من مخاطب متعهد موزهها هستم.

     هفتهی بعد از آن دوباره کراچی بودیم، توی فرودگاه. نیمهشب بود و فرودگاه خلوت بود و دستشوییاش هم خالی. فقط من بودم و زن نظافتچی که چرت میزد. دستم را که شستم نگاهی بهش انداختم؛ با حضور من بیدار نشده بود. دستشویی خشک و تمیز بود و معلوم بود به تازگی نظافت شده، شاید ده دقیقه پیش از اینکه خوابش ببرد. همانطور با دستهای خیس ایستادم به تماشایش. چمباتمه زده بود روی صندلی پلاستیکی و تمام هیکل درشتش توی صندلی قالب گرفته بود. جرأت کردم و طولانیتر زل زدم: یک دستش زیر چانه، لپاش را بالا آورده بود و چشمش جمع شده بود. دست دیگرش، زمخت و کارکرده، روی زانویش بود. لباسِ کار داشت و موهای مشکی صاف و روغنزدهاش را گوجه کرده بود پشت سر. پاهایش را صلیبوار جمع کرده بود و دمپاییهایش زیر صندلی، ضربدری روی هم بودند. چرتش عمیق شده بود و با هر نفس، تمام این ترکیب به آرامی بالا میرفت و پایین برمیگشت. بالا، و پایین.

     توی موزه ملی پاکستان، تالار آخر از آنِ مبارزان معاصر بود؛ یادگارهای محمدعلی جناح و یارانش پشت شیشهها ردیف شده بود. موزه را از تالار پیشاتاریخ شروع کرده بودم و با این یکی تمام. چند روز بعدش، توی دستشویی فرودگاه، فکر میکردم تابلویی که به تماشایش ایستادهام، یک روزی اثری در تالار بعدی آن موزه خواهد بود: «تالارِ مردم معمولی»؛ زنان و مردانی که در این سرزمین زندگی کردهاند بیآنکه شاخص شده باشند. نوادگان و میراثداران تمدن سِند. عنوان این اثر هم خواهد بود: «زن نظافتچی، می 2022». جزئیات اثر و نمادها هم کنارش توضیح داده خواهد شد؛ زمختی دست‌ها، چروک زیر چشم‌ها، چین پیشانی و النگوی ساعد. توضیحاتی شاید معنادارتر از توضیح نمادهای روی برهمای چوبی هندو یا فندک به جا مانده از اقبال لاهوری.

  • ۰۱/۰۵/۰۸
  • صــبورا برگ

نظرات  (۲)

راستش روح مطلب را کاملا گرفته ام. با روح مطلب، زاویه دید متن و اینکه باید یاد همین معمولی بودنمان و معمولی ها باشیم، کاملا همدلم. اما به گمانم می شد مثال بهتری برای قسمت اول انتخاب کرد. شیوا، یک بت یا یک شخص نیست، بلکه چیزی است در درون بسیاری از همین آدم های معمولی  که پاسخگوی نیازی است. در حد فرضیه گمان می کنم اگر ارتباطی با درون آدمی برقرار نکرده بود اینچنین صده ها دوام نمی آورد. شیوا مقابل ما معمولی ها نیست نیاز ما معمولی هاست، مهربان ما معمولی هاست یا تجلی ترس و وحشت ما معمولی هاست. ما معمولی ها دوست داریم او را با همین ظرایف و توضیحات داشته باشیم. دوگانه سازی شیوا و ما شاید، فقط شاید کمک به ما معمولی ها نیست، گرفتن حداقل چیزهایی از ماست که برای داشتنش نیاز به پول و نخبگی و دیگر ممیزه های افراد نبوده است. (مثال اقبال هم برخلاف اصل متن به دلم ننشست، اقبال هم یکی از همان هایی ست که برای معمولی ها ایستاد، و البته الان با خودم می گویم شاید خودش راضی باشد از دیدن چنین متنی! با خودش می گوید حتی با کنایه به فندک من نیز راه من را ادامه می دهند، راه من که همان ایستادن برای معمولی ها بود) خلاصه به جای شیوا، به جای اقبال می شد کلی مثال دیگر آورد، از کنت های فرانسه که با کمی اغراق فقط به خاطر اشراف بودن تابلوهایشان و نامه نگاری هایشان مانده، از شاهزدگان عرب که فقط چون در سلسله مراتب عشیره قرار گرفته اند نامی دارند و کلی فارغ التحصیل هاروارد که به قول مایکل سندل بخاطر استبداد نخبگی مطرح هستند. (راستی چقدر حرف زدم! چه خوب است که می نویسید، کاش بیشتر بنویسید.) توصیف خانم نظافتچی چقدر دقیق و هنرمندانه بود، قلمتان مانا.

پاسخ:
ممنونم از این نظر. خیلی ممنونم.

پاسخی هم نیست. شاید فقط اینکه متن بیانیه ای در دفاع از «معمولی» ها نبود که بخواهم مثال های بهتری کنار هم بنشانم. اتصالی بود که در چند ثانیه، بین مشاهدات واقعی و احوال تجربه شده ی روزهای سفرم برقرار شده بود و در قالب این کلمات بروز پیدا کرد.
 وگرنه موافقم که شاهزاده و کنت حتماً تضاد بهتری می سازد :) 

سده*

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی