برگ

واژه های در راه مانده

برگ

واژه های در راه مانده

اکنون

يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ب.ظ

میان باور مضحک مردمی که می پندارند چندبار زندگی می کنیم، زیستم و به آن آغشته شدم.

مگذار؛
مگذار این چنین بمانم.
بگذار؛
بگذار رها شوم از نگاه های سرد و بی تفاوتشان.

گویی شور زندگی را نگاه داشته اند برای باری دیگر، نوبتی دیگر، فرصتی دیگر.

من عهد بسته بودم که باورم نشود؛ اما شد انگار. شد و خاکستر وجودهای سردشان را نفس کشیدم و به جانم نشست این گرد مرده گی.
حالا فروغ چشمانم رفته، کرخت شده ام. زنده بودنم را فراموش کرده ام. این «تنها» نوبت زنده بودنم را.

مگذار این چنین بمانم؛
بگذار رها شوم،

ای حی الذی لا یموت...

  • ۹۴/۰۹/۰۸
  • صــبورا برگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی