برگ

واژه های در راه مانده

برگ

واژه های در راه مانده

سوره ی انسان

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۸ ب.ظ

پیدایش نمی کنم، پیدایش نکرده ام، صبر کن! عبدالباسط! شاطری! پرهیزکار! اسمت چیست؟

صبر کن محض رضای خدا!
من که نمی دانم تا کجای کتاب پیش می روی، صبر کن؛ بگذار برسم.
                  
قاری می خواند و نمی دانم کجای این کتاب را میخواند. 
قاری می خواند و هنوز آیه را پیدا نکرده ام و مستاصل شده ام.
قاری قرائت اش را تمام می کند و ... نه، انگاری می خواند هم چنان، من اما نرسیده ام هنوز.
از بین آن همه آیه که از دور مثل همند، از بین آن همه فتحه و ضمه و سکون و مد که زیر و زبر کلمات نشسته اند و دورشان را شلوغ کرده اند... 
انصاف است؟ انصاف نیست. 

آیه را پیدا نمی کنم. قرار هم نیست آیه من را پیدا کند. هیچ وقت قرار بر این سنت ها نبوده. 
اما تا دلت بخواهد قرار بر سنت بی قراری بوده و استیصال و سرگردانی. تا دلت بخواهد.

  • ۹۶/۰۳/۱۷
  • صــبورا برگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی