برگ

واژه های در راه مانده

برگ

واژه های در راه مانده

پاییز

يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۴ ب.ظ

مسیر پرکاجِ دانشکده علوم اجتماعی را نفس میکشم. عادت میکنم هر صبحِ خنکِ برگ ریز، دستم را به برگهای سبزِ نریختۀ شمشادها بکشم و یادت کنم. دوست دارم فکر کنم آن عزمِ جزمی که ما در تو شناختیم، چنان قدرتمند است که از کف نمیرود و نمیتواند برود. دوست دارم خیالش کنم که بعد از تو، هزارپاره شده و گردی از آن روی همت هزارنفر نشسته. وقتی قلمی...؛ وقتی مشتی...؛ وقتی حنجرهای...؛ من یاد همان ذرۀ یک از هزار میافتم. مسیر پرکاجِ دانشکده علوم اجتماعی را نفس میکشم.

پی نوشت: دوسال و نیم پس از رفیق
 

 

  • ۹۶/۰۹/۲۶
  • صــبورا برگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی